جدول جو
جدول جو

معنی تاج ده - جستجوی لغت در جدول جو

تاج ده
(اَفْ یَ)
پادشاهی ده. بزرگ گرداننده. ارجمندکننده:
وی بصدای صریر خامۀ جانبخش تو
تاج ده اردشیر تخت نه اردوان.
خاقانی.
باج ستان ملوک تاج ده انبیا
کز در او یافت عقل خط امان از عقاب.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 45).
ای گهر تاج فرستادگان
تاج ده گوهر آزادگان.
نظامی.
کمر دزد را دانم از تاج ده.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تاج ده
پادشاهی ده، ارجمند کننده
تصویری از تاج ده
تصویر تاج ده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاج مهر
تصویر تاج مهر
(دخترانه)
آنکه چون تاجی بر سر خورشید است یا دسته گلی به شکل تاج بسیار زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاج ماه
تصویر تاج ماه
(دخترانه)
آنکه چون تاجی بر سر ماه است، بسیار زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاج گل
تصویر تاج گل
(دخترانه)
آنکه چون تاجی در رأس گلها است، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاج دخت
تصویر تاج دخت
(دخترانه)
تاج (کلاه پادشاهی، افسر) + دخت (دختر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تنجیده
تصویر تنجیده
به خودپیچیده، درهم کشیده، فشرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاج دار
تصویر تاج دار
دارای تاج، کنایه از پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تازنده
تصویر تازنده
دونده، دواننده، تاخت و تازکننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابنده
تصویر تابنده
روشنایی دهنده، تابان، درخشنده، درخشان
تاب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابیده
تصویر تابیده
پیچیده، تاب داده شده
در حال گداخته شدن
فرهنگ فارسی عمید
(دِهْ)
دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 7هزارگزی جنوب خاوری مینودشت. کوهستانی، معتدل و مالاریائی. دارای 80 تن سکنه و آب آن از چشمه سار و محصولات آن غلات و ارزن و لبنیات و ابریشم است. شغل اهالی آن زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا بافتن چیت وپارچۀ ابریشمی و شال است. آبادی قدیمی بنام ’قلعه’در این ده واقع است و آثار خرابه های آن باقی است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاراج ده
تصویر تاراج ده
تاراج دهنده بغارت دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال ده
تصویر مال ده
بخشنده، منعم، معطی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فام ده
تصویر فام ده
طلبکار وامخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسنده
تصویر تاسنده
آنکه بتاسد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه نان دهد، بخشنده سخی نان رسان: چنوبخشنده ونان ده اگرگویی که هرگزبسیستان برنیامد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناک ده
تصویر ناک ده
کسی که ناک (مشک وعنبرمغشوش) فروشد: (ناک دهان صباوشمال ببوی فوحات هوایش نافه از اهیر شکافته {مقابل عطار. ناکردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازنده
تصویر تازنده
دونده تند رو، دواننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج دار
تصویر تاج دار
بمنزله افسر بردار اعدام بر سردار: (خدیو تاجدارانی و آن کو همچو تیغ تو دو رویی کرد در ملکت سر او تاج دار افتد) (بدر چاچی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابیده
تصویر تابیده
درخشیده، نوری تابیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج بر
تصویر تاج بر
داری تاج با افسر، پادشاه سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج دوز
تصویر تاج دوز
آنکه کلاه سقرلاتی دوازده ترک دوزد و آن کلاه قزلباشان بوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج دیک
تصویر تاج دیک
تاج خروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج سر
تصویر تاج سر
بزرگ، گرامی، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
همچون تاج بر سر قرار گرفتن افسر شدن، موجب زیب و زینت شدن، موجب مباهات و افتخار گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج هدهد
تصویر تاج هدهد
عبارت است از پرهائی که بصورت تاج بر سر هدهد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجگاه
تصویر تاجگاه
جای جلوس پادشاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجنده
تصویر تنجنده
بخود پیچنده در هم فشرده ترنجنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجیده
تصویر تنجیده
بخود پیچیده در هم فشرده ترنجیده
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه اجرای عدالت کند عادل، خدای تعالی، روز چهاردهم از ماههای ملکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابنده
تصویر تابنده
((بَ دِ))
تابان، درخشان، گرما دهنده، پیچان، در تب و تاب، ریسنده، ریسمان باف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تازنده
تصویر تازنده
((زَ دِ))
دونده، تندرو، دواننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنجیده
تصویر تنجیده
((تَ دِ))
به خود پیچیده، در هم فشرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارکده
تصویر تارکده
اینترنت
فرهنگ واژه فارسی سره